*~*~داستان عشق گ___________________او به پری!!!!!!!!!~*~*


••▪▪••●●* ...همه هستی من...*●●••▪▪••

یه روز آقا گاوه ميره لب بركه آب بخوره كه چشمش ميافته به يه پري خوشگل و ماماني. يه دل نه صد دل عاشق پري ميشه. از پري ميپرسه :
- مــــــــا ... مـــــــــــا .... پري خوشگله چطوره احوال شما؟
پري خوشگله هم با عشوه و ناز ميگه:
- سلام به روي گاوت، به شاخهاي سياهت ...
گاو كه ديد پري بهش روي خوش نشون داد، پرروتر شد و يه قدم رفت جلوتر طوري كه به راحتي ميتونست صداي نفس كشيدن پري رو بشنوه.
پري كه متوجه شد گاو از اون خوشش اومده روشو كرد اونور و گفت:
- اي گاو مهربونم، درد و بلات به جونم، يه كاري، يه خواهش ! بگم ميدي برام انجامش؟
- مــــــــا ... مـــــــــــا .... پري خوشگله بگو بگو روي چشام، تو چي ميخواي از اين غلام؟
- ميخوام كه با شاخ هاي سياهت اون سنگ بزرگ بي ادب رو از جلوي آب رود بزاري كنار. نميزاره آب بياد تو بركه. آب بركه كم شده.
- مــــــــا ... مـــــــــــا .... پري خوشگله الان ميرم اون سنگ بي ادب رو ادب ميكنم.
گاو رفت و با سنگ سرشاخ شد. اما اي واي... شاخهاي گاو شكست...سنگ هم تكون نخورد.
پري كه ديد از دست گاو. هم كاري بر نيومد نشست و هاي هاي گريه كرد.
گام كه داشت غصه شاخ هاي شكسته شو ميخورد وقتي ديد پري داره گريه ميكنه ، غم خودش رو فراموش كرد. اونوقت...

پري كه همينطور داشت گريه ميكرد يه دفعه يه صداي مهيب و وحشتناك گريه شو بند آورد. با ترس و لرز سرشو از روي زانوش بلند كرد و ديد:

سنگ بزرگ به طرفي پرت شده و گاو هم به طرفي ديگه.
ولي...ولي ... رنگ آب سرخ شده بود. سر گاو شكسته بود و همينطور ازش خون ميومد. پري دويد و رفت بالاي سر گاو.
گاو با چشمهاي بيحالش يه نگاهي به پري كرد و گفت: سنگ رو ادب كردم پري جون... و بعد چشمهاشو بست.

روز بعد يه عده دهاتي كه اومده بودن از بركه آب بردارن ديدن جسد يه گاو افتاده كنار بركه. پري كه رفته بود پشت نيزارهاي بركه قايم شده بود مي شنيد كه اونا ميگفتن:
- اي گاو لعنتي، اومده آب بركه رو به گند كشيده... ببين چيكا كرده...معلوم نيست چه مرضي داشته...بيماريش واگيردار نباشه؟ بهتره ببريم آتيشش بزنيم. آب بركه رو هم اول بديم حيوونا بخورن اگه نمردن بعد ما بخوريم.

پري همينطور كه داشت سوختن گاو رو لابه لاي شعله هاي هيزم ها تماشا مي كرد زير لب اين شعر رو ميخوند و اشك مي ريخت:

بعد از تو در اضطراب مانم همه عمر
در تاب و تب و عذاب مانم همه عمر
تو سوخته تن شدي و من سوخته جان
همبستر غصه و شراب مانم همه عمر
.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در جمعه 14 بهمن 1390برچسب:,ساعت11:56توسط نسیم | |